خوابی گُذرا و در تازشِ عالم‌

خسته‌ام از زندگی و نیرنگِ آرزو‌ها وقتی که در جدالِ جان،
مغلوب‌شان می‌شوم و روز و شب ،
دیدگانم را می‌بندم و گه‌گاه ،
غریبانه چشم می‌گشایم.
ظلماتِ زندگی هر روزه نیز تیره‌تر است ،