به این یک شب نیاز دارم تا تصمیم بگیرم
فردا خیانت خواهم کرد، نه امروز
امروز، ناخن هایم را بکشید،
خیانت نخواهم کرد.
شما مرزهای شهامت مرا نمی شناسید
من، اما، از آن با خبرم.
شما پنج دستید،
سخت و زمخت و پر از حلقه های آهنین
بر پایتان چکمه های میخ دار
اما من فردا خیانت خواهم کرد
نه امروز
به این یک شب نیاز دارم
تا تصمیم بگیرم
دست کم به یک شب نیاز دارم
برای برائت، ندامت، و خیانت
برائت از دوستان،
ندامت از نان و شراب،
خیانت به زندگی،
یعنی مردن.
من فردا خیانت خواهم کرد
نه امروز
در زیر پنجره سوهانی است
نه برای جلاد
نه برای میله های بیرون پنجره
بلکه برای رگ های مچ من
آری، امروز حرفی برای گفتن ندارم
فردا خیانت خواهم کرد