از دور تو را دوست می دارم،
بدون بوی تو،
بدون در آغوش کشیدنت،
بدون لمس کردن صورتت،
تنها دوستت میدارم،
چنان از دور دوستت میدارم که،
دستانت را نگرفته،
قلبت را تصاحب نکرده،
از چشمانت پریشان پریشان نرفته،
به عشقهای سه روزه بگو
سرسری نیست، به سان آدم دوستت میدارم
چنان از دور دوستت میدارم که
دو قطره اشک خیزان از گونه هایت را پاک نکرده
بر آن خندههای دیوارنهوارت مانع نشده
آهنگ مورد علاقهات را با هم نخوانده
چنان از دور دوستت میدارم که
نشکسته
پار پاره نکرده
تیکه تیکه نکرده
ناراحت نکرده
به گریه نیانداخته دوستت می دارم
چنان از دور دوستت میدارم که
برایت هر کلمهای که می خواهم بر زبان بیارم را
بر زبان پاره پاره میکنم
به مانند قطره قطره سرازیر شدن کلمه هایم
بر روی کاغذ سفید معصومی
دوستت می دارم
شعر از دور تو را دوست می دارم بدون بوی تو بدون در آغوش کشیدنت
در ادامه بخوانید » من اگر پرندهام را ققنوس بخوانم آیا به خطا رفتهام؟
شاعر » جمال ثریا