وقتی لبخند میزنی دنیامو میسازی همسفر خوبه منی شیطونو نازی زندگی خوش رنگه وقتی تو با منی لحظه هایه باتو خالی از هر غمی عوض شده حالم خوبه احوالم من به این دنیا با تو علاقه دارم خوبه احوالم چون تورو دارم با تو دنیام چه شیرینه همه افکارم عوض شده حالم خوبه احوالم من به این دنیا با تو علاقه دارم خوبه احوالم چون تورو دارم با تو دنیام چه شیرینه همه افکارم اومدی تو زندگیم بگو بینم عشقه کی مثله ما شیرینو قشنگه رفته افسردگی اومدی تو زندگیم بگو بینم عشقه کی مثله ما شیرینو قشنگه رفته افسردگی عوض شده حالم خوبه احوالم من به این دنیا باتو علاقه دارم خوبه احوالم چون تورو دارم با تو دنیام چه شیرینه همه افکارم عوض شده حالم خوبه احوالم من به این دنیا با تو علاقه دارم خوبه احوالم چون تورو دارم با تو دنیام چه شیرینه همه افکارم
من هنوز وقتی که با غمت درگیرم چشامو میبندم سمت دریا میرم مث آوارم که رو خودم میریزم تا ته این تقویم من فقط پاییزم غیر ممکن یعنی من و تو توو ساحل عاشق هم بودن زیر ماه کامل غیر ممکن یعنی تو برام دلتنگی یعنی میفهمی که تو همین آهنگی توی ساحل تنها غرق میشم با تو به چشام برگردون چشمای دریاتو خیلی دوست دارم تو باید برگردی تو که رویاهامو غیر ممکن کردی غیر ممکن یعنی من و تو توو ساحل عاشق هم بودن زیر ماه کامل غیر ممکن یعنی تو برام دلتنگی یعنی میفهمی که تو همین آهنگی
گل پونه خودش میدونه اگه بره دنیام یه زندونه واسه همه بی قراریام میدونه دوا و درمونه دل پونه گیره آخه بونه گیره بگو اصلا نشسته تا بهش بشم خیره اگه به من باشه ستاره های آسمونو براش میکنم فرش زیر پاهاش که عوض بشه حال و هواش اگه به من باشه ستاره های آسمونو براش میکنم فرش زیر پاهاش که عوض بشه حال و هواش دل تورو میخواد کوتاه نمیاد حتی اگه بشه یه دیوونه تا هستی خوبه حال گل پونه همین علاقه خوب و عالیه که بینمونه دل پونه گیره آخه بونه گیره بگو اصلا نشسته تا بهش بشم خیره اگه به من باشه ستاره های آسمونو براش میکنم فرش زیر پاهاش که عوض بشه حال و هواش اگه به من باشه ستاره های آسمونو براش میکنم فرش زیر پاهاش که عوض بشه حال و هواش
هر وقت که تو غروبا نارنجی میشه دنیا دنیام سیاه میشه دست خودم فقط باز مرهم رو زخمه اشک رو گونه هام میشه دنیام سیاه میشه قبل از اینکه چادر شب وا بشه میگردم تا گمشدم پیدا بشه میدونم اون صورتمو یادشه میدونه دلخورم خیلی ازش پرم حتما اونم یه جایی منتظره عادت نداشت یهو بی خبر بره حال اونم از من الان بدتره درگیر درده اون روزای آخره هرکیو دیدم پرسیدم عشق منو دیده یا نه پایان این گریه رسیده یا نه پیدا شو یه آره بگو تو یا نه بگو به من … دلواپس میشم تو پیشم نیستیو دلم آشوبه مشتاشو رو دیوار شب میکوبه پیدا شو حالت بگو خوبه تنها پناه من حرفی به من بزن …دنیارو زیر پاهام میذارمو هنوزم پیدات نمیکنم رسوا شدم عزیزم میگم تو خوبیو باز رسوات نمیکنم پیدات نمیکنم فکر میکردم تو شبیه خودمی اما هر وقت میرسم یه قدمی زودتر رفتی فکر کردم عاشقمی ین فکرا اشتباست چشمای تو کجاست هیچی اونجور که فکر میکردم نبود پاک شد جا پات جلو چشمام خیلی زود اینقد دوری حق عشقمون نبود مغرور بی حواس چشمای تو کجاست هرکیو دیدم پرسیدم عشق منو دیده یا نه پایان این گریه رسیده یا نه پیدا شو یه آره بگو تو یا نه بگو به من … دلواپس میشم تو پیشم نیستیو دلم آشوبه مشتاشو رو دیوار شب میکوبه پیدا شو حالت بگو خوبه تنها پناه من حرفی به من بزن …
هر زمان نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست مصطفی فرمود دنیا ساعتی ست آزمودم، مرگ من در زندگی ست چون رهی زین زندگی، پایندگی ست کیستی تو... قطره ای از باده های آسمان این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وارهان کیستی تو... آدمی مخفی ست در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان کیستی تو... تیر پرّان بین و ناپیدا کمان جان ها پیدا و پنهان جانِ جان کیستی تو... رهنُمایم، همرهت باشم رفیق من قلاووزم در این راه دقیق کیستی تو... همدلی کن ای رفیق در عشق سلیمانی من همدم مرغانم هم عشق پری دارم، هم مرد پری خوانم هر کس که پری خو تر، در شیشه کنم زودتر برخوانم و افسونش حراقه بجنبانم هم ناطق و خاموشم، هم لوح خموشانم هم خونم و هم شیرم، هم طفلم و هم پیرم کیستم من؟ کیستم من؟ چیستم من تا نگردی پاکدل چون جبرئیل گرچه گنجی در نگنجی در جهان رخت بربند و برس در کاروان آدمی چون کشتی است و بادبان تا کی آرد باد را آن بادران هیچ نندیشم به جز دلخواه تو شکر ایزد را که دیدم روی تو یافتم ناگه رهی من سوی تو چشم گریانم ز گریه کند بود یافت نور از نرگس جادوی تو بس بگفتم کو وصال و کو نجاه برد این «کو کو» مرا در کوی تو جست وجویی در دلم انداختی تا ز جست وجو رود در جوی تو خاک را هایی و هویی کی بُدی؟ گر نبودی جذب های و هوی تو مخزن «انّا فتحنا» برگشا سرّ جان مصطفی را بازگو مستجاب آمد دعای عاشقان ای دعاگو آن دعا را بازگو چون دهانم خورد از حلوای او چشم روشن گشتم و بینای او پا نهم گستاخ چون خانه روم پا نلرزانم نه کورانه روم