کسی که به دورها نگاه میکند،از رفتن باز میماند،
بر جای خود میایستد و نگاه میکند؛ – نمیبیند.
همیشه کلام در آغاز، نامطمئن است.
و بعد این تویی که قادر نیستی از آن دست بکشی.
شاید میان آغاز و پایان، هنوز جایی برای معجزه باشد.
و تمام مطالب و محتوای این وب سایت طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.
پس از بارگزاری صفحه و بر روی دکمه قبول میکنم کلیک کنید.
و از قسمت نظرات درخواست خود را ارسال کنید.
افرادی که واجد شرایط نیستند به هیچ وجه درخواست ارسال نکنند.
بر جای خود میایستد و نگاه میکند؛ – نمیبیند.
همیشه کلام در آغاز، نامطمئن است.
و بعد این تویی که قادر نیستی از آن دست بکشی.
شاید میان آغاز و پایان، هنوز جایی برای معجزه باشد.
از فردیت خود دست شستن
با چشم دیگری دیدن
با گوش دیگری شنیدن
دو تن باشی و در واقع یک تن
چنان به هم آمیخته و مجذوب
با سلامی سوی تو میآیم،
که بگویم خورشید برخاست،
که او به انوار گرمش،
به روی برگها تپیدن گرفت،
که بگویم بیدار شد جنگل،
همه بیدار شدهاند،
هر شاخهای و پرندهای،
از خواب جسته،
هرگز تنها نخواهی ماند،
هنگامی که خزان سر می رسد،
آوای آن را می شنوی از اعماق.
هر آنچه به زردی گرائیده،
تپه ها را اینسو و آنسو می کند،
با هیایو یا در سکوتی از پس آذرخش،
خستهام از زندگی و نیرنگِ آرزوها وقتی که در جدالِ جان،
مغلوبشان میشوم و روز و شب ،
دیدگانم را میبندم و گهگاه ،
غریبانه چشم میگشایم.
ظلماتِ زندگی هر روزه نیز تیرهتر است ،