وای یه روز صفری یه روز صد دلم از دست تو دق کرد مگه جنگه آی نمیدونی چی میخوای همش میری نمیای چی بگم بهت وای یه روز صفری یه روز صد دلم از دست تو دق کرد مگه جنگه آی نمیدونی چی میخوای همش میری نمیای چی بگم بهت دل ببند و دله همه رو بشکن به خاطرم حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم کی میتونه بشینه تو این دله خسته جز تو این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو جان من حرف نزن یکم گوش بده نذار این عاشقت از هوش بره یار من باش تو هم ای کاش تو هم مهربون باشی با من دیگه با دلم , ای وای دلم دل ببند و دله همه رو بشکن به خاطرم حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم کی میتونه بشینه تو این دله خسته جز تو این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو دل ببند و دله همه رو بشکن به خاطرم حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم کی میتونه بشینه تو این دله خسته جز تو این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو
هر بار منو می بینی اخمات تو همه آخه هر روز دیدنت واسم بازم کمه دوست دارم میدونی عذابم نده قهر های طولانی واسه هردومون بده آخه بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم با اون آهای بارون دونه دونه تو بریز رو آرزوهامون شب من و تو خیابون نم بارون زده دل به هیچکی به غیر از من عاشق نده نه حساب منو با همه قاتی نکن نه منو به یه لحظه دیدنت رازی نکن شب من و تو خیابون نم بارون زده دل به هیچکی به غیر از من عاشق نده نه حساب منو با همه قاتی نکن نه منو به یه لحظه دیدنت رازی نکن دورت بگردم یکی هست که واسط تب میکنه اون چشماته که دلمو معلق میکنه راه به راه دور تو هی گشتن و از تو هی پیش من دل بردن و واسه تو دل به دریا زدن و دوست دارم آره دوست دارم شب من و تو خیابون نم بارون زده دل به هیچکی به غیر از من عاشق نده نه حساب منو با همه قاتی نکن نه منو به یه لحظه دیدنت رازی نکن شب من و تو خیابون نم بارون زده دل به هیچکی به غیر از من عاشق نده نه حساب منو با همه قاتی نکن نه منو به یه لحظه دیدنت رازی نکن
بباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شود مرا بکش بالا چونان که عاطفه ات جریحه دار شود مرا بخندادن ای مرا بگریان ای که مرده ایست قلیل کسی حاضر نیست نه شادمان شود و نه سوگوار شود کسی به شدت تو به صخره ام کوبید و من فرو رفتم به قهر دریاها که قهر دریاها پر از مزار شوم بباف دارم را و روزگارم را سیاه کن آنگاه مرا بکش بالا چونانکه خرخره ام جریحه دار شود علاج دلتنگی زیارتست و غم است و نا امید شدن جهان مگر با غم به نا امید شدن امیدوار شود به دست مرگ مگر تو را هوس نکنم که زنده ایست علیل گناه کاری که به توبه میخواهد راستکار شود زبان چموش من است بگو پیاده شود کسی میترسد گوش قطار من است به هرکه سیلی نیست بگو سوار شود بباف دارم را و روزگارم را سیاه کن آنگاه مرا بکش بالا چونانکه خرخره ام جریحه دار شود
مجازات میشم به جرم جدایی کجایی که بغضم داره سنگ میشه الان چند وقته چشاتو ندیدم عزیزم نمی گی دلم تنگ میشه جهان خیس میشه تو چشمای خشکم دلم تنگ میشه واسه خنده هامون یه جوری بهت دل سپردم که گاهی دلم تنگ میشه واسه هردوتامون هوا حال میده واسه گریه کردن شب و خیابابون و غرق سکوته چقد با شکوهه همین گریه وقتی تصور کنی خدا روبروته هوا حال میده واسه بی قراری که یک لحظه بغضت رو تنها نزاری که آروم بشینی یه گوشه بباری که یادت بیاری اونو نداری بهم ریختم مثه دریا زمانی که موج و به کام خودش زهر کرده بهم ریختم مثه آتشفشانی که با هرچی غیر خودش قهر کرده میگن عاشقا بارون و دوست دارن ولی من یه چیزی رو هیچ وقت نگفتم چه بارون بباره چه بارون نباره با هر اتفاقی بیادت می افتم هوا حال میده واسه گریه کردن شب و خیابابون و غرق سکوته چقد با شکوهه همین گریه وقتی تصور کنی خدا روبروته هوا حال میده واسه بی قراری که یک لحظه بغضت رو تنها نزاری که آروم بشینی یه گوشه بباری که یادت بیاری اونو نداری
بهم حق بده بی تو تنها بشم بهم حق بده که پر از خواهشم بهم حق بده بعد تو گم بشم بهم حق بده بعد حرف مردم بشم بهم حق بده حق بده حق بده درد این جدایی که حقم نبود ندونم کجایی که حقم نبود می خواستی ازم رد بشی زود زود ولی حق من درد و حسرت نبود بهم حق بده حق بده حق بده می دونستم از اول مسافری واسه قلب من مثل یه عابریی تو که واسه این فاصله حاضری می تونی نمونی و راحت بری دلم از تو نه از خودش دلخوره یه روزی از این زندگی میبره وجودم شده غرق یه دلهره دیگه گوشم از حرف رفتن پره منو از خودت بی خبر بذار از این اشتباه می کشم کنار بهم حق بده که دلم پره که از عشق تو داره می بره می دونستم از اول مسافری واسه قلب من مثل یه عابری تو که واسه این فاصله حاضری می تونی نمونی و راحت بری دلم از تو نه از خودش دلخوره یه روزی از این زندگی می بره وجودم شده غرق یه دلهوره دیگه گوشم از حرف رفتن پره بهم حق بده بی تو تنها بشم بهم حق بده که پر از خواهشم بهم حق بده بعد تو گم بشم بهم حق بده بعد حرف مردم بشم بهم حق بده حق بده حق بده درد این جدایی که حقم نبود ندونم کجایی که حقم نبود می خواستی ازم رد بشی زود زود ولی حق من درد و حسرت نبود بهم حق بده حق بده حق بده می دونستم از اول مسافری واسه قلب من مثل یه عابریی تو که واسه این فاصله حاضری می تونی نمونی و راحت بری دلم از تو نه از خودش دلخوره یه روزی از این زندگی میبره وجودم شده غرق یه دلهره دیگه گوشم از حرف رفتن پره